هزارۀ نو

۲تواریخ 23:1-13 هزارۀ نو (NMV)

1. در سال هفتم، یِهویاداع دل قوی ساخته، سردارانِ صد‌ها، یعنی عَزَریا پسر یِروحام، اسماعیل پسر یِهوحانان، عَزَریا پسر عوبید، مَعَسیا پسر عَدایا و اِلیشافاط پسر زِکْری را با خود هم‌پیمان ساخت.

2. آنان به سراسر یهودا رفته، لاویان و سران خاندانهای اسرائیل را از تمامی شهرهای یهودا گرد آوردند، و به اورشلیم آمدند.

3. آنگاه تمامی جماعت در خانۀ خدا با پادشاه پیمان بستند. یِهویاداع به ایشان گفت: «اینک پسر پادشاه! بگذارید او سلطنت کند، همان‌گونه که خداوند دربارۀ فرزندان داوود فرموده است.

4. کاری که باید بکنید این است: یک سوّم از شما کاهنان و لاویان که در روز شَبّات انجام وظیفه می‌کنید، کنار آستانۀ درها نگهبانی دهند،

5. یک سوّم دیگر در خانۀ پادشاه باشند، و یک سوّم نیز نزد دروازۀ بنیاد؛ تمامی قوم نیز در صحنهای خانۀ خداوند حاضر باشند.

6. کسی جز کاهنان و آن دسته از لاویان که به خدمت مشغولند، نباید به خانۀ خداوند داخل شود. ایشان می‌توانند داخل شوند زیرا مقدسند، اما قوم جملگی باید در بیرون خداوند را خدمت کنند.

7. بر لاویان است که هر یک سلاح به دست، پادشاه را احاطه کنند. هر که به معبد درآید، باید کشته شود. به هنگام دخول و خروجِ پادشاه، همراه او باشید.»

8. پس لاویان و تمامی یهودا مطابقِ هرآنچه یِهویاداعِ کاهن دستور داده بود عمل کردند و هر یک، مردان خویش را برگرفتند، چه آنان را که در شَبّات انجام وظیفه می‌کردند و چه آنان را که در شَبّات مرخص می‌شدند؛ زیرا یِهویاداعِ کاهن هیچ گروهی را مرخص نکرده بود.

9. یِهویاداع نیزه‌ها و سپرهای کوچک و بزرگ را که از آنِ داوود پادشاه بود و در خانۀ خدا قرار داشت، به سردارانِ صد‌ها سپرد.

10. سپس تمامی قوم را، هر یک سلاح به دست، از ضلع جنوبی خانۀ خداوند تا ضلع شمالی خانه، در امتداد مذبح و معبد، گرداگرد پادشاه مستقر ساخت.

11. آنگاه پسر پادشاه را بیرون آورده، تاج بر سرش بنهادند، و نسخه‌ای از شهادت را به او دادند. بدین‌گونه وی را پادشاه ساختند، و یِهویاداع و پسرانش او را مسح کرده، گفتند: «زنده باد پادشاه!»

12. چون عَتَلیا صدای مردم را شنید که می‌دویدند و پادشاه را می‌ستودند، نزد مردم به خانۀ خداوند رفت.

13. چون نگریست، پادشاه را دید که کنار ستونِ خود نزد مدخل ایستاده بود، و سرداران و شیپورچیان در کنار پادشاه بودند، و تمامی مردم مملکت شادی می‌کر‌دند و شیپور می‌نواختند. سرایندگان نیز با آلات موسیقی، سرودها را رهبری می‌کردند. پس عَتَلیا جامه بر تن درید و فریاد زد: «خیانت! خیانت!»