هزارۀ نو

یوشع 9:2-12 هزارۀ نو (NMV)

2. گرد هم آمده، همداستان شدند تا با یوشَع و اسرائیل بجنگند.

3. اما چون ساکنان جِبعون شنیدند که یوشَع با اَریحا و عای چه کرده است،

4. به حیله رفتار کردند و روانه شده، برای خود تدارکاتی دیدند و کیسه‌های مندرس برای الاغان خود و مشکهای فرسودۀ شراب که پاره و رفو شده بود، برگرفتند،

5. و کفشهای کهنه و وصله‌خورده به پا کردند، و جامه‌های مندرس پوشیدند، و تمامی توشۀ ایشان خشک و کپک‌زده بود.

6. ایشان نزد یوشَع به اردوگاه جِلجال رفته، به او و مردان اسرائیل گفتند: «ما از سرزمینی دور آمده‌ایم، پس اکنون با ما پیمان ببندید.»

7. مردان اسرائیل به حِویان گفتند: «شاید شما در میان ما ساکن باشید، پس چگونه می‌توانیم با شما پیمان ببندیم؟»

8. آنان به یوشَع گفتند: «ما خدمتگزاران تو هستیم.» یوشَع پرسید: «که هستید و از کجا می‌آیید؟»

9. پاسخ دادند: «ما خدمتگزارانت، به سبب نام یهوه خدای تو از سرزمین بسیار دور آمده‌ایم. زیرا آوازۀ او و هرآنچه را که در مصر کرده است، شنیده‌ایم،

10. و نیز هرآنچه را که بر سر آن دو پادشاه اَموریان در آن سوی اردن آورده است، یعنی سیحون پادشاه حِشبون و عوج پادشاه باشان که در عَشتاروت می‌زیست.

11. پس مشایخ ما و تمامی ساکنان سرزمینمان به ما گفتند: ”توشۀ راه برگیرید و به دیدار ایشان بروید و به آنها بگویید: ’ما خدمتگزاران شماییم، پس اکنون با ما پیمان ببندید.“‘

12. این است نان ما! روزی که آن را از خانه‌های خویش برای توشۀ راه برگرفتیم تا نزد شما بیاییم، هنوز گرم بود، اما حال بنگرید که خشک شده و کپک زده است.