7. ژرفا به ژرفا خبر میدهداز خروش آبشارهای تو؛امواج و سیلابهای تو،جملگی از سرم گذشته است.
8. در روز، خداوند محبتش را عنایت میکند،و در شب، سرودش با من است،دعایی به درگاه خدای حیاتبخشم.
9. به خدا که صخرۀ من است، میگویم:«چرا مرا از یاد بردهای؟چرا باید از جور دشمنبه روز سیاه بنشینم؟»
10. طعنۀ خصم استخوانهایم را خُرد کرده،چراکه تمامی روز مرا گوید:«خدای تو کجاست؟»
11. ای جان من، چرا افسردهای؟چرا در اندرونم پریشانی؟بر خدا امید دار،زیرا که او را باز خواهم ستود؛او را که رهانندۀ من و خدای من است.