هزارۀ نو

مزمور 38:5-16 هزارۀ نو (NMV)

5. زخمهایم به سبب حماقتمبه چرک نشسته و نفرت‌انگیز شده است.

6. به خود می‌پیچم و بسیار خم گشته‌ام؛همۀ روز ماتم‌کنان می‌گردم.

7. کمرم از سوزش پر گشته،و در تن من صحتی نیست.

8. رمقی در من نمانده و سخت کوفته شده‌ام؛از سوز دل، ناله برمی‌آورم.

9. خداوندگارا، آرزوهایم همه در برابر توست؛ناله‌هایم از تو پنهان نیست.

10. دلم در سینه به تندی می‌تپد،توانم از من رخت برکشیده،نورِ دیدگانم تباه شده است.

11. دوستان و رفیقانم از زخمهایم کناره می‌جویند؛نزدیکانم دور می‌ایستند.

12. آنان که قصد جانم دارند، دام می‌گسترند،بدخواهانم از هلاکتم سخن می‌گویند؛و همۀ روز خیانت را تدبیر می‌کنند.

13. اما من همچون کَرانم و نمی‌شنوم،و چون گنگان، که دهان نتوانند گشود؛

14. آری، من همچون کسی گشته‌ام که نمی‌شنود،و در دهانش پاسخی نیست.

15. در انتظار توام، خداوندا؛تو ای خداوندگارْ خدایم، پاسخ خواهی داد.

16. چراکه گفتم: «چون پایم بلغزد،مگذار بر من شادی کنند و فخر فروشند.»