هزارۀ نو

مزمور 22:9-18 هزارۀ نو (NMV)

9. اما تو مرا از شکم مادر بیرون آوردی،و از شیرخوارگی اطمینانم بخشیدی!

10. از تولد بر تو افکنده شدم؛از شکم مادرم، خدای من تویی.

11. از من دور مباش،زیرا که تنگی نزدیک استو کسی نیست که یاری کند.

12. گاوان نرِ بسیار دور مرا گرفته‌اند،گاوان تنومندِ باشان احاطه‌ام کرده‌اند.

13. دهان خویش به فراخی بر من گشوده‌اند،چون شیران درّندۀ غرّان.

14. همچون آبْ ریخته می‌شوم،و استخوانهایم جملگی از هم گسیخته ا‌ست.دل من چون مومدر اندرونم گداخته شده است.

15. قوّتم چون تکه سفالی، خشکیده است؛و زبانم به کامم چسبیده!مرا به خاک مرگ نشانده‌ای.

16. سگان مرا احاطه کرده‌اند؛دستۀ اوباش گِردَم حلقه زده‌اند؛دستها و پاهایم را سوراخ کرده‌اند!

17. می‌توانم همۀ استخوانهایم را بشمارم.آنان خیره بر من چشم دوخته‌اند.

18. جامه‌هایم را میان خود تقسیم کرده‌اندو بر تن‌پوش من قرعه افکنده‌اند.