هزارۀ نو

لوقا 24:36-51 هزارۀ نو (NMV)

36. هنوز در این باره گفتگو می‌کردند که عیسی خود در میانشان ایستاد و گفت: «سلام بر شما باد!»

37. حیران و ترسان، پنداشتند شبحی می‌بینند.

38. به آنان گفت: «چرا این‌چنین مضطربید؟ چرا شک و تردید به دل راه می‌دهید؟

39. دست و پایم را بنگرید. خودم هستم! به من دست بزنید و ببینید؛ شبحْ گوشت و استخوان ندارد، امّا چنانکه می‌بینید من دارم!»

40. این را گفت و دستها و پاهای خود را به ایشان نشان داد.

41. آنها از فرط شادی و حیرت نمی‌توانستند باور کنند. پس به ایشان گفت: «چیزی برای خوردن دارید؟»

42. تکه‌ای ماهی بریان به او دادند.

43. آن را گرفت و در برابر چشمان ایشان خورد.

44. آنگاه به ایشان گفت: «این همان است که وقتی با شما بودم، می‌گفتم؛ اینکه تمام آنچه در تورات موسی و کتب انبیا و مزامیر دربارۀ من نوشته شده است، باید به حقیقت پیوندد.»

45. سپس، ذهن ایشان را روشن ساخت تا بتوانند کتب مقدّس را درک کنند.

46. و به ایشان گفت: «نوشته شده است که مسیح رنج خواهد کشید و در روز سوّم از مردگان بر خواهد خاست،

47. و به نام او توبه و آمرزش گناهان به همۀ قومها موعظه خواهد شد و شروع آن از اورشلیم خواهد بود.

48. شما شاهدان این امور هستید.

49. من موعودِ پدر خود را بر شما خواهم فرستاد؛ پس در شهر بمانید تا آنگاه که از اعلی با قدرت آراسته شوید.»

50. سپس ایشان را بیرون از شهر تا نزدیکی بِیت‌عَنْیا برد و دستهای خود را بلند کرده، برکتشان داد؛

51. و در همان حال که برکتشان می‌داد از آنان جدا گشته، به آسمان برده شد.