هزارۀ نو

لوقا 19:13-21 هزارۀ نو (NMV)

13. پس، ده تن از خادمان خود را فرا خواند و به هر یک سکه‌ای طلا داد و گفت: ”تا بازگشت من با این پول تجارت کنید.“

14. امّا مردمانی که قرار بود بر ایشان حکومت کند، از وی نفرت داشتند؛ آنان از پس او قاصدانی فرستادند با این پیغام که: ”ما نمی‌خواهیم این شخص بر ما حکومت کند.“

15. با این همه، او به مقام شاهی منصوب شد و به ولایت خویش بازگشت. پس فرمود خادمانی را که به ایشان سرمایه داده بود، فرا خوانند تا دریابد هر‌یک چقدر سود کرده است.

16. اوّلی آمد و گفت: ”سرورا، سکۀ تو ده سکۀ دیگر سود آورده است.“

17. به او گفت: ”آفرین، ای خادم نیکو! چون در اندک امین بودی، حکومت ده شهر را به تو می‌سپارم.“

18. دوّمی آمد و گفت: ”سرورا، سکۀ تو پنج سکۀ دیگر سود آورده است.“

19. به او نیز گفت: ”بر پنج شهر حکمرانی کن.“

20. سپس دیگری آمد و گفت: ”سرورا، اینک سکۀ تو! آن را در پارچه‌ای پیچیده، نگاه داشتم.

21. زیرا از تو می‌ترسیدم، چون مردی سختگیری. آنچه نگذاشته‌ای، برمی‌گیری، و آنچه نکاشته‌ای، می‌دروی.“