هزارۀ نو

غزل غزل‌ها 2:10-15 هزارۀ نو (NMV)

10. دلدادۀ من ندا در داده، مرا گوید:«ای نازنینم، ای دلربای من،برخیز و با من بیا!

11. زیرا هان زمستان درگذشتهو موسِم باران به سر آمده و رخت بربسته است!

12. زمین گلشن گشته،زمان نغمه‌سرایی فرا رسیده،و آواز فاخته در ولایت ما شنیده می‌شود!

13. درخت انجیر نخستین میوه‌های خود را آورده،و موها شکوفه کرده، عطرافشان شده است!ای نازنینم، ای دلربای من،برخیز و با من بیا!»

14. ای کبوتر من،که در شکافهای صخره و جایهای مخفی تخته‌سنگ‌هایی،چهرۀ خود را بر من بنما،و آوازت را به من بشنوان،زیرا که آوازت شیرین است،و چهره‌ات دلربا!

15. شغالان را برای ما بگیرید،شغالان کوچک را که تاکستانها را خراب می‌کنند،تاکستانهای ما را که شکوفه آورده است!