6. «و من از نزد تو گذر کردم و تو را در خونت غلتان دیدم. پس به تو که در خونت میلولیدی، گفتم: ”زنده شو!“ آری، به تو که در خونت میلولیدی، گفتم: ”زنده شو!“
7. و تو را همچون گیاهان صحرا پروردم. پس نمو کرده، بزرگ شدی و به سن بلوغ رسیدی. پستانهایت شکل گرفت و گیسوانت بلند شد. اما برهنه و عریان بودی.
8. «و دیگر بار از نزد تو گذر کردم، و چون بر تو نگریستم، دیدم که اینک به سن عشق رسیدهای. پس دامن ردایم را بر تو گستردم و عریانیات را پوشاندم، و برای تو سوگند خوردم و با تو عهد بستم و از آنِ من شدی؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.
9. تو را به آب شستم و خون از پیکرت زدودم و به روغن تدهینت کردم.