هزارۀ نو

امثال 7:7-23 هزارۀ نو (NMV)

7. و در میان ساده‌لوحان،در بین جوانان،جوانی کم‌عقل دیدم

8. که در کوچه از نزدیکی گوشۀ او می‌گذشتو از راهِ خانۀ او می‌رفت،

9. شامگاهان، آنگاه که روز رنگ می‌باختو تاریکیِ شب دامن می‌گسترد.

10. و اینک، زنی به دیدار او آمد،در لباس فاحشه، با خباثت دل.

11. زنی یاوه‌گو و سرکش،که پاهایش در خانه تاب نمی‌آورَد؛

12. دَمی در کوچه‌ها و دمی دیگر در میدانهادر گوشه‌ای به کمین است.

13. پس او را بگرفت و ببوسیدو روی خویش بی‌حیا ساخت و گفت:

14. «نزد من قربانیهای رفاقت است؛زیرا امروز نذرهایم را ادا کرده‌ام.

15. پس به دیدار تو بیرون آمدمو تو را سخت جستجو کرده، یافتم!

16. بر بستر خود دیباها از کتان مصریگسترانیده‌ام؛

17. بسترم را با مُر و عود و دارچینعطرآگین کرده‌ام.

18. بیا تا بامداد از عشق سیر شویم؛بیا تا یکدیگر را از عشق سرمست کنیم!

19. زیرا شوهرم در خانه نیستو به سفری دراز رفته است.

20. کیسۀ پر از پول با خود بردهو تا بَد‌رِ کامل باز نخواهد گشت.»

21. پس او را با سخنان بسیار بفریفتو با چرب‌زبانی اغوا کرد.

22. و جوان بی‌درنگ از پی او روان شد،همچون گاوی که به کشتارگاه می‌رودو آهویی که به دام گرفتار می‌آید،

23. تا آنگاه که تیری بر جگرش می‌نشیند،چونان پرنده‌ای که به سوی دام می‌شتابد،و نمی‌داند که به بهای جانش تمام خواهد شد.