42. موآب ویران میشود و دیگر به عنوان یک ملّت وجود نخواهند داشت، چون علیه من شوریده است.
43. وحشت، چاله و دام در انتظار مردم موآب خواهد بود.
44. هر که از وحشت بگریزد به چاله میافتد و هرکه از چاله بیرون بیاید به دام خواهد افتاد، چون خداوند زمانی را برای ویرانی موآب تعیین کرده است.
45. پناهندگان درمانده، برای سرپناه به حشبون -شهری که روزی سیحون پادشاه آن بود- رومیآوردند؛ امّا آن شهر در آتش شعلهور است. آتش تمام مرزها و قلّههای کوهستانی مردم جنگ دوست موآب را سوزانیده است.
46. وای بر مردم موآب! مردمی که کموش را میپرستیدند از بین رفتند و پسران و دختران آنها را به اسارت بردهاند.
47. امّا خداوند در آینده موآب را دوباره کامیاب خواهد کرد. این چیزهایی است که خداوند برای موآب گفته و واقع خواهد شد.